دیوان شمس/آتشی نو در وجود اندرزدیم

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(آتشی نو در وجود اندرزدیم)
  آتشی نو در وجود اندرزدیم در میان محو نو اندرشدیم  
  نیک و بد اندر جهان هستی است ما نه نیکیم ای برادر نی بدیم  
  هر چه چرخ دزد از ما برده بود شب عسس رفتیم و از وی بستدیم  
  ما یکی بودیم با صد ما و من یک جوی زان یک نماند و ما صدیم  
  از خودی نارفته نتوان آمدن از خودی رفتیم وانگه آمدیم  
  قد ما شد پست اندر قد عشق قد ما چون پست شد عالی قدیم  
  پیشه مردی ز حق آموختیم پهلوان عشق و یار احمدیم  
  بیست و نه حرف است بر لوح وجود حرف‌ها شستیم و اندر ابجدیم  
  سعد شمس الدین تبریزی بتافت وز قران سعد او ما اسعدیم