دیوان حافظ/مسلمانان مرا وقتی دلی بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد | دیوان حافظ از حافظ مسلمانان مرا وقتی دلی بود |
مطرب عشق عجب ساز و نوائی دارد |
تصحیح: محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی |
۲۱۷ | مسلمانان مرا وقتی دلی بود | که با وی گفتمی گر مشکلی بود | ۲۴۴ | |
بگردابی چو میافتادم از غم | بتدبیرش امید ساحلی بود | |||
دلی همدرد و یاری مصلحت بین | که استظهار هر اهل دلی بود | |||
ز من ضایع شد اندر کوی جانان | چه دامنگیر یارب منزلی بود | |||
هنر بیعیبِ حرمان نیست لیکن | ز من محرومتر کی سائلی بود | |||
برین جان پریشان رحمت آرید | که وقتی کاردانی کاملی بود | |||
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد | حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود | |||
مگو دیگر که حافظ نکته دانست | که ما دیدیم و محکم جاهلی بود |