دیوان حافظ/شب وصل است و طی شد نامه هجر
ظاهر
۲۵۱ | شب وصلست و طی شد نامهٔ هَجر | سلامٌ فیه حتّی مطلع الفجر | ۲۵۵ | |||
دلا در عاشقی ثابت قدم باش | که در این ره نباشد کار بیاَجر | |||||
من از رندی نخواهم کرد توبه | و لو آذیتنی بالهَجر والحَجر | |||||
بر آی ای صبح روشندل خدا را | که بس تاریک میبینم شب هَجر | |||||
دلم رفت و ندیدم روی دلدار | فغان از این تطاول آه ازین زجر | |||||
وفا خواهی جفاکش باش حافظ | ||||||
فان الرّبح والخُسران فیالتّجر |