دیوان حافظ/تو بدری و خورشید تو را بنده شدست

از ویکی‌نبشته

ایضاً له

  تو بدری و خورشید ترا بنده شدست تا بندهٔ تو شدست تابنده شدست  
  زانروی که از شعاع نور رخ تو خورشید منیر و ماه تابنده شدست[۱]  


  1. در مجمع الفصحا در شرح احوال قطران رباعی ذیل را که دارای عین همان قوافی رباعی متن است و باحتمال قوی اصل و اساس آن رباعی بوده بشاعر مزبور نسبت داده است: تابندهٔ آن رخان تابنده شدم همچون سر زلفین تو تابنده شدم در پیش تو ای نگار تا بنده شدم چون مهر فروزنده تابنده شدم،– در رباعی خواجه تابندهٔ اوّل مرکّب است از تا و بنده بمعنی عبد، و تابندهٔ دوّم مانند رباعی قطران بمعنی در پیچ و تاب رفته و از غم یا از رشک بر خود پیچان شده است، و تابندهٔ سوّم بمعنی فروزنده و درخشان و متلائی،–