پرش به محتوا

دیوان حافظ/به من سلام فرستاد دوستی امروز

از ویکی‌نبشته

ایضاً له

  بمن سلام فرستاد دوستی امروز که ای نتیجهٔ کلکت سواد بینائی  
  پس از دو سال که بختت بخانه باز آورد چرا ز خانهٔ خواجه بدر نمی‌آئی  
  جواب دادم و گفتم بدار معذورم که این طریقه نه خودکامیست و خودرائی  
  وکیل قاضیم اندر گذر کمین کردست بکف قبالهٔ دعوی چو مار شیدائی  
  که گر برون نهم از آستان خواجه قدم بگیردم سوی زندان برد برسوائی  
  جناب خواجه حصار منست گر اینجا کسی نفس زند از حجّت تقاضائی  
  بعون قوّت بازوی بندگان وزیر بسیلیش بشکافم دماغ سودائی  
  همیشه باد جهانش بکام وز سر صدق کمر به بندگیش بسته چرخ مینائی