پرش به محتوا

در خدمت و خیانت روشنفکران/ضمیمه پنجم

از ویکی‌نبشته

ضمیمه پنجم

چند صفحه از «سه مکتوب» میرزا آقاخان کرمانی


ای جلال الدوله

باز آتش دل من از ظلم تازیان شراره کشید بیچاره ایرانیان! خطوط‌ایشان در کمال وضوح با حروف مقطع بوده و از چپ به راست به کمال آسانی نوشته شده است و «ویل»[۱] را نیز جزء حروف می‌نوشته‌اند و ابداً جای اشتباه حرف و کلمه به حرف و کلمه دیگر نبوده است چنانچه حالاهم شما در لفظ آهو و آفتاب جز همان دو لفظ چیزی دیگر نمی‌توانید بخوانید زیرا که ویل «آ» «و» در خود کلمه است.

ولی از وقت تاخت و تاز تازیان برسر بیچاره، ایرانیان این «ویل» را از حروف برداشتند و بر زبر و زیر حروف گذاشتند؛ و حروف مقطع‌ایشان را بدل به حروف چسبیده نمودند و از چپ به راست نوشتن را از راست به چپ رفتن عوض کردند. بدین درجه خطوط را مشکل و دشوار ساختند.

آه آه که تازیان نه همان وقت تخت کیان و تاج کی قباد را از ایران گرفتند و بر باد دادند و نه تنها همان علم کاویانی را سرنگون نمودند، بلکه هر چه ملت ایران داشت به تاراج بردند و متدرجا از‌ایشان ربودند.

سلطنت وثروت وسعادت و مدنیت و کیش و آئین و روش و رفتار وخلق وخو ورنگ رو و عادات آدمیت و اطوار انسانیت وعلم ومعرفت و هنر و صنعت وزبان و بیان و نوشتن و نوشیدن و پوشیدن و عیش و نوش و تمام لوازم زندگانی ایرانی را تازیان برباد دادند.

و در عوض آن همه طبایع خوب و عادات مرغوب ایران اطوار وحشیگری و ظلم و بی‌مروتی و تنبلی و توکل پر مجهول مطلق و نماز‌های دور و دراز و نیاز های بی ثمر برای معدوم صرف و روزه های بی معنی مضر پر مرارت به جهت موهوم محض که به قول خود اعراب لن يعرف و لن يدرك و لن يوصف است، عربها امانت داده و ودیعت سپردند.

خوب تصور فرمایید که رختهای چست و چابک خوش طرز و طور قدیم ایران را که شبیه بستره و پانطالون حالیهٔ فرنگیان بوده که حالا در تخت جمشید شیر از نمونه آنها را بر صورتهای از سنگ تراشیده ملاحظه میفرمایید، از ایرانیان کنده اند و به عوض قبا و پیراهن عربی را که مخصوص هوای گرم عربستان فراخ و پرشکاف و سوراخ است به ایشان داده اند.

زیر جامه های گشاد کلیمیهای دو بر دوخته را به اسم عبا تولیکهای عربی ظا [؟] که قدیم از لیف خرما میبافته اند به ایرانیان بیچاره پوشانیده اند و در ذیل هر يك از این لباسها حدیث از بحار كان رسول الله يتلبس بها را روایت مینمایند.

هر چه فریاد کنی که بر فرض که پیغمبر از این قسم لباس می پوشیده است جهت نبودن علم و صنعت خیاطی و کفاشی در جزیرة العرب است و مناسبت این طرز لباس با مردم آن وقت عربستان و تناسب با هوای گرم جزیرة العرب این زیر جامه های فراخ و قبادهای گشاد پر سوراخ چه دخل به هوای سرد ممالک ایران یا چله زمستان آذربایجان دارد باز حديث صحيح من تلبس بالعباء فله اجر الشهداء را تکرار می کنند؛ و منکر این عبارت عربی را لعنت و تکفیر می نمایند و در آن هوای سرد عباهای گشاد زیر جامه های فراخ ترلیکهای عربی را پوشیده در گل و با طلاق و برف کوچه های تبریز می چمد و میخرآمد و از اجرای این سنت سنیه اجر وثواب بی حساب میبرد.

ای جلال الدوله

ایران و ایرانیان را فرنگیان تشبیه به آدمی صاحب دولت و تجمل و شاهزاده ای که دارای ثروت و تجلل باشد کرده اند که در بیابان دچار دزدان بی مروت و گرفتار ستمکاران بی فتوت شده تمام مال و متاع و سرمایه و اوضاع او را ببرند و لباسهای فاخر را کنده و سرمایه اش برده و در عوض يك زیر جامه کهنه کثیف پر شپش از خویش بر او بپوشانند و زنجیر بندگی ،و غلامی و حلقه بندگی به گردنش انداخته به مغاره ها و زیر بته خارها که منزلگاه ایشان است ببرند؛ و مهتری اسبان و چاکری چاکران خود را به او تفویض دارند و هر آن او را با شکنجه و

عذابی تازه و بی‌حد و اندازه بیازارند.

و عجیب اینکه اگر کسی بخواهد این شاهزاده را از قید اسارت و رقبه ذلت این کهنه دزدان خلاص، کند راضی نمی‌شود که سهل است در صدد قتل و اذیت شخص خیراندیش برمی آید.

فیلسوفان عالم به آواز بلند فریاد می‌ی کنند که‌ای ایرانیان بدبخت تازیان بی‌مروت و عربان کهنه دزد بی‌انصاف و غیرت برسر. شما‌ها ریخته و تخت کیانی و تاج کی قبادی را زیر و زبر کردند. علم کاویانی را سرنگون نموده دولت و ثروت چهار هزار ساله ایران را تاخت و تاراج کردند جوانان رشید مثل سرو و شمشاد شمارا زیر شمشیر، ریزریز زنان باشرف وعصمت شمارا دستگیر و رقاص محفل سعد وقاص زن حیز. نمودند شیخان کبیر و پیران روشن ضمیر و مغان و موبدان و اطفال صغیر را بعضی اسیر و برخی دستگیر و اکثری را طعمه شمشیر بی انصافی و بی‌مروتی خویش کردند.

آیین پاك و روشن و باشرف تابناك شما را به خوی نجس عربی وطبیعت نحس بدوی و فطرت دزدی تحویل دادند. اساس دروغ و بنیاد ظلم و دین موهوم و خدای مجهول و پیغمبری‌امی در شما‌امانت و ودیعت نهادند.

خود عرب‌ها هنوز یك هزار سال است دو عبارت از قرآن را نمی‌دانند و یك قانون شریعت را نمی‌فهمند و در این مدت مدیده یک روز بر وفق دین محمدی رفتار نکردند و در وقت هجوم به ایران آداب نماز را که عمود اسلام است بلد نبودند و از قرآن یك آیه را از بر نداشتند و نمی‌فهمیدند.

چنانچه در فتح مداین به عمرتون بهتون شده نوشتند غنایم را که از مداین بدست آورده‌ایم چگونه تقسیم و توزیع نماییم در جواب نوشت به هر کس از قرآن یك آیه بداند سهمی بدهید مبالغی خطیر را به مدینه فرستادند و نوشتند ما وجدنا فی جیش المسلمین الف رجل یحفظ آیة من كتاب الله.


خلاصه این دزدان بیابان و این جانوران درنده، نادان، ایران را ویران و ایرانیان را گرسنه و بی‌سامان کردند.

درد بی‌درمان اینکه هنوز ما دست از بندگی و تقلید‌ایشان و اطاعت آیین و کیش آنان برنداشته‌ایم. و جنگ امامت امام محمد تقی و خلافت عمر و علی را مایه سعادت و نیکبختی و اسباب ترقی و رفاه و حقپرستی خویش قرار داده‌ایم.

ولتر می‌نویسد: من عجب از مردمان دانای دنیا دارم که در فهم هر مسأله به کمال فطانت و نهایت عقل دقت و کوشش خویش را بکار می‌برند و موشکافی می‌کنند جز در مسأله دین؛ که نه تنها با روی عقل خود می‌گذارند، بلکه سفیه و دیوانه می‌گردند و چیز‌ها باور می‌کنند که هیچ طفلی باور نمی‌کند و حرف‌ها می‌ زنند که ابداً هیچ دیوانه و سفیهی نمی‌زند.

مثلاً نمی‌توان گفت در ده هزار میلیون‌یهودی و خاخام که تاحال بر مذهب موسی بوده‌اند یك صاحب عقل نبوده است. البته هزاران هزار عالم دانا در ملت‌یهود موجود و یافت شده است اما تماماً در اعتقاد به تورات و موسی سفیه و نادان بوده‌اند؛ بلکه دیوانه شده‌اند و الا هیچ عاقلی قصۀ سفر تکوین تورات را قبول نمی‌کند که موسی یا عزیز بی‌مغز نوشته است:

خدا از پشت درخت سر بر آورد و آدم و حوا را لخت دید. آواز مهیبش را بر کشید که آخر فرمان مرا نخواندید و از درخت ممنوعه خوردید زود از بهشت من بیرون روید.

چون آواز خدا را شنیدند، به عقب نگریسته او را دیدند. حیا کرده خجالت کشیدند و چه گفتند و چه شنیدند تا آخر...

  1. Voyelle