خواجوی کرمانی (غزلیات)/یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد

از ویکی‌نبشته
خواجوی کرمانی (غزلیات) از خواجوی کرمانی
(یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد)
  یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد وگر از پای درافتاد بسر باز آمد  
  ظاهر آنست کزین پس گهر ارزان گردد که چو دریا شد و چون کان گهر باز آمد  
  آنکه در رسته‌ی بازار وفا زر می‌زد در رخ خویش نظر کرد و ز زر باز آمد  
  گر چه طوطی ز شکر نیک بتنگ آمده بود دگر از آرزوی تنگ شکر باز آمد  
  بلبل مست نگر باز که چون باد بهار بهوای سمن و سنبل تر باز آمد  
  شمع کومجلس اصحاب منور می‌داشت با دلی تافته و سوز جگر باز آمد  
  خاکساری که شدآب رخش از گریه برود همچو آتش شد و چون باد سحر باز آمد  
  مدتی گر بضرورت ز نظر غایب گشت مفکنیدش ز نظر چون به نظر باز آمد  
  هر که او را قدمی بود چو خواجو را دید گفت کان یار قدم‌دار دگر باز آمد