خواجوی کرمانی (غزلیات)/گل بستان خرد لفظ دلارای منست
ظاهر
گل بستان خرد لفظ دلارای منست | بلبل باغ سخن منطق گویای منست | |||||
منم آن طوطی خوش نغمه که هنگام سخن | طوطیانرا شکر از لفظ شکر خای منست | |||||
بلبل آوای گلستان فلک را همه شب | گوش بر زمزمهی نغمه و آوای منست | |||||
پیش طبعم که ازو لل لالا خیزد | نام لل نتوان برد که لالای منست | |||||
سخنم زادهی جانست و گهر زادهی کان | بلکه دریا خجل از طبع گهر زای منست | |||||
الف قامتم ارزانکه بصورت نونست | کاف و نون نکته ئی از حرف معمای منست | |||||
سخنم سحر حلالست ولی گاه سخن | خجلت بابلیان از ید بیضای منست | |||||
گر چه در عالم خاکست مقامم لیکن | برتر از چرخ برین منزل و ماوای منست | |||||
چشمهی آب حیاتی که خضر تشنهی اوست | کمترین قطرهئی از طبع چو دریای منست | |||||
گر چه آن ترک ختا هندوی خویشم خواند | ترک مه روی فلک هندوی کرای منست | |||||
دولت صدر جهان باد که از دولت او | برتر از صدرنشینان جهان جای منست | |||||
چکنم ساغر صهبا که چو خواجو بصبوح | قدح دیدهی من ساغر صهبای منست |