خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر شدیم از کویت ای ترک ختا باز آمدیم
ظاهر
گر شدیم از کویت ای ترک ختا باز آمدیم | ور خطایی رفت از آن بازآ که ما باز آمدیم | |||||
گر تو صادق نامدی در مهر ما مانند صبح | ما بمهرت از ره صدق و صفا باز آمدیم | |||||
تیهوی بی بال و پر بودیم دور از آشیان | شاهبازی تیز پر گشتیم تا بازآمدیم | |||||
گرچه کی باز آید آن مرغی که بیرون شد ز دام | ما بعشق دام آن زلف دوتا باز آمدیم | |||||
ای طبیب درد دلها این دل مجروح را | مرهمی نه چون بامید دوا باز آمدیم | |||||
بعد ازین گر باده در عالم نباشد گو مباش | زانکه با لعلت ز جام جانفزا باز آمدیم | |||||
گر ز بستان بینوا رفتیم یک چندی کنون | چون گل و بلبل بصد برگ و نوا باز آمدیم | |||||
ور خطایی رفت کان گیسوی عنبر بیز را | مشک چین خواندیم و اکنون از خطا باز آمدیم | |||||
خاک کرمان باز خواجو را بدین جانب فکند | تا نپنداری که از باد هوا باز آمدیم |