خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر حرص زیردست و طمع زیر پای تست
ظاهر
گر حرص زیردست و طمع زیر پای تست | سلطان وقت خویشی و سلطان گدای تست | |||||
ای صاحب اجل که روی در قفای دل | رخش امل مران که اجل در قفای تست | |||||
گر نفس راه میزندت کاین طریق نیست | از ره مرو که پیر خرد رهنمای تست | |||||
زین تابخانه رخت برون بر که کاینات | یک غرفه بر در حرم کبریای تست | |||||
جای وقوف نیست درین دامگاه دیو | بگذر که این مزابل سفلی نه جای تست | |||||
از ره مرو بنغمه سراییدن غراب | چون مرغ روح بلبل بستانسرای تست | |||||
بر فرش خاک تکیه زدن شرط عقل نیست | چون تختگاه عالم جان متکای تست | |||||
ای یار آشنا که دم از خویش میزنی | بیگانه شو ز خویش چو یار آشنای تست | |||||
خواجو اگر بقا طلبی از فنا مترس | چون بنگری فنای تو عین بقای تست |