خواجوی کرمانی (غزلیات)/گرد ماه از مشک چنبر کردهئی
ظاهر
گرد ماه از مشک چنبر کردهئی | ماه را از مشک زیور کردهئی | |||||
شام شبگون قمر فرسای را | سایبان مهر انور کردهئی | |||||
در شبستان عبیر افشان زلف | شمع کافوری ز رخ بر کردهئی | |||||
از چه رو بستانسرای خلد را | منزل هندوی کافر کردهئی | |||||
روز را در سایهی شب بردهئی | شام را پیرایهی خورد کردهئی | |||||
لعل در پاش زمرد پوش را | پردهدار عقد گوهر کردهئی | |||||
تا به دست آوردهئی طغرای حسن | ملک خوبی را مسخر کردهئی | |||||
ای مه آتش عذار آن آب خشک | کابگیر آتش تر کردهئی | |||||
بر کفم نه گر چه خون جان ماست | آنکه در نصفی و ساغر کردهئی | |||||
جان خواجو را ز جعد عنبرین | هر زمان طوقی معنبر کردهئی |