خواجوی کرمانی (غزلیات)/گردون کنایتی ز سر بام ما بود
ظاهر
گردون کنایتی ز سر بام ما بود | کوثر حکایتی ز لب جام ما بود | |||||
سرسبزی شکوفهی بستانسرای فضل | از رشحهی مقاطر اقلام ما بود | |||||
خوش بوئی نسیم روان بخش باغ عقل | از نفحهی معاطر ارقام ما بود | |||||
خورشید اگر چه شرفهی ایوان کبریاست | خشتی ز رهگذار در بام ما بود | |||||
ما را جوی بدست نبینی ولی دو کون | یک حبه از فواضل انعام ما بود | |||||
چون خیمه بر مخیم کروبیان زنیم | چرخ برین معسکر احشام ما بود | |||||
بدر منبر و گیسوی عنبرفشان شب | منجوق چتر و پرچم اعلام ما بود | |||||
نوری که وقت صبح ز مشرق شود پدید | از عکس جام بادهی گلفام ما بود | |||||
ز ایام اگر چه تیره بود روز عمر ما | فرخنده روز آنکه در ایام ما بود | |||||
قصر وجود تا یابد کی شود خراب | گر زانکه بر کتابهی او نام ما بود | |||||
خواجو مگو حکایت سرچشمهی حیات | کان قطرهئی ز جام غم انجام ما بود |