خواجوی کرمانی (غزلیات)/گرت چو مورچه گرد شکر برآمده است
ظاهر
گرت چو مورچه گرد شکر برآمده است | تو خوش برآی که با جان برابر آمده است | |||||
بنوش لعل روان چون زمرد سبزت | نگین خاتم یاقوت احمر آمده است | |||||
بگرد چشمهی نوش تو سبزه گر بدمید | ترش مشو که نبات از شکر برآمده است | |||||
ز خط سبز تو نسخم خوش آمدی و کنون | خط غبار تو خود زان نکوتر آمده است | |||||
تو خوش درآ و مشو در خط از من مسکین | که خط بگرد عذار تو خوش درآمده است | |||||
شه حبش که ز سرحد شام بیرون راند | کنون بتاختن ملک خاور آمده است | |||||
ز سهم ناوک ترکان غمزهات گوئی | که هندوئیست که نزد زره گر آمده است | |||||
کند بسنبل گردنکشت زمانه خطاب | که خادمی تو در شان عنبرآمده است | |||||
میان مشک و خطت فرق نیست یک سر موی | ولیک موی تو از مشک برسرآمده است | |||||
گمان مبر که برفت آب لعلت از خط سبز | که لعل را خط پیروزه زیور آمده است | |||||
بیا بدیدهی خواجو نگر که خط سیاه | بگرد روی چو ماهت چه در خور آمده است |