خواجوی کرمانی (غزلیات)/کدام یار که ما را پیام یار آرد
ظاهر
کدام یار که ما را پیام یار آرد | از آن دیار حدیثی بدین دیار آرد | |||||
که میرود که ز یاران مهربان خبری | بدین غریب پریشان دلفگار آرد | |||||
بتشنگان بیابان برد بشارت آب | ببلبلان چمن مژدهی بهار آرد | |||||
اگر نه لطف نماید نسیم باد صبا | بمرغ زار که بوئی ز مرغزار آرد | |||||
خیال روی نگارم اگر نگیرد دست | که طاقت غم هجران آن نگار آرد | |||||
بسی تحمل خار جفا بباید کرد | که تا نهال مودت گلی ببار آرد | |||||
ز بهر دفع خمارم که میتواند رفت | که جرعهئی می نوشین خوشگوار آرد | |||||
بجای سرمهام از خاک کوی او گردی | برای روشنی چشم اشکبار آرد | |||||
سلام و خدمت خواجو بدان دیار برد | پیام یار سفر کرده سوی یار آرد |