خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو برکشی علم قربت از حریم حرم
ظاهر
چو برکشی علم قربت از حریم حرم | ز ما ببادیه یاد آر از طریق کرم | |||||
ندانم این نفس روح بخش روحانی | شمیم باغ بهشتست یا نسیم ارم | |||||
رقوم دفتر دیوانگی نکو خواند | کسی که بر دلش از بیخودی زدند رقم | |||||
مسخرت نشود تختگاه ملک وجود | مگر گهی که زنی خیمه بر جهان عدم | |||||
مرا که گنج غمت هست در خرابهی دل | چرا ببی در می سرزنش کنی چو درم | |||||
بدور باش فراقم ز خویش دور مدار | اگر چنانکه کنی قتل من بتیغ ستم | |||||
کنون که کشتی عمرم فتاده در غرقاب | کجا بساحل شادی رسم ز ورطهی غم | |||||
چو صید عشق شدم از حرامیم غم نیست | که هیچکس نکند قصد آهوان حرم | |||||
چه خیزد ار بنشانی چو خاک شد خواجو | غبار خاطر او را بب چشم قلم |