خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون ما بکفر زلف تو اقرار کردهایم
ظاهر
چون ما بکفر زلف تو اقرار کردهایم | تسبیح و خرقه در سر زنار کردهایم | |||||
خلوت نشین کوی خرابات گشتهایم | تا خرقه رهن خانه خمار کردهایم | |||||
شوریدگان حلقهی زنجیر عشق را | انکار چون کنیم چو این کار کردهایم | |||||
ما را اگر چه کس به پشیزی نمیخرد | نقد روان فدای خریدار کردهایم | |||||
از ما مپرس نکتهی معقول از آنکه ما | پیوسته درس عشق تو تکرار کردهایم | |||||
ادرار ما روان ز دل و دیده دادهاند | هر دم که یاد اجری و ادرار کردهایم | |||||
گر خواب ما به نرگس پرخواب بستهئی | ما فتنه را بعهد تو بیدار کردهایم | |||||
در راه مهر سایهی دیوار محرمست | زان همچو سایه روی بدیوار کردهایم | |||||
خواجو ز یار اگر طلب کام دل کنند | ما کام دل فدای رخ یار کردهایم |