خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون طوطی خط تو پر بر شکر اندازد
ظاهر
چون طوطی خط تو پر بر شکر اندازد | مرغ دل من آتش در بال و پر اندازد | |||||
صوفی ز می لعلت گر نوش کند جامی | تسبیح برافشاند سجاده براندازد | |||||
چون تیر زند چشمت سیاره هدف گردد | چون تیغ کشد مهرت گردون سپر اندازد | |||||
چون غمزهی خونخوارت برقلب کمین سازد | بس کشته که هر لحظه بر یکدگر اندازد | |||||
آنکس که دلی دارد جان در رهت افشاند | وانرا که سری باشد در پات سر اندازد | |||||
در مهر تو چون لاله رخساره بخون شویم | از بسکه دلم هر دم خون در جگر اندازد | |||||
عقل از سر نادانی با عشق نیامیزد | با شیر ژیان آهو کی پنجه در اندازد | |||||
آن لحظه که باز آید پیش نظرش میرم | کاخر چو مرا بیند برمن نظر اندازد | |||||
فرهاد صفت خواجو دور از لب شیرینت | فریاد و فغان هر دم در کوه و در اندازد |