خواجوی کرمانی (غزلیات)/هندوئی را باغبان سوی گلستان میفرستد
ظاهر
هندوئی را باغبان سوی گلستان میفرستد | یا به یاقوت تو سنبل خط ریحان میفرستد | |||||
یا شب شامی ز روز خاوری رخ مینماید | یا خضر خطی بسوی آب حیوان میفرستد | |||||
جان بجانان میفرستادم دلم میرفت و میگفت | مفلسی نزلی بخلوتگاه سلطان میفرستد | |||||
میرساند رنج و پندارم که راحت میرساند | میفرستد درد و میگویم که درمان میفرستد | |||||
هر که جانی دارد و در دل ندارد ترک جانان | دل بدلبر میسپارد جان بجانان میفرستد | |||||
با وجودم هر که روی چشم پرخون مینماید | زربکان میآورد لل بعمان میفرستد | |||||
همچو خواجو هر که جان در پای جانان میفشاند | روح پاکش را ز جنت حور رضوان میفرستد |