خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر کرا یار یار میافتد
ظاهر
هر کرا یار یار میافتد | مقبل و بختیار میافتد | |||||
ای بسا در که از محیط سرشک | هر دمم در کنار میافتد | |||||
عقرب او چو حلقه میگردد | تاب در جان مار میافتد | |||||
شام زلفش چو میرود در چین | شور در زنگبار میافتد | |||||
گر نه مستست جادوش ز چه روی | بریمین و یسار میافتد | |||||
گل صد برگ را دگر در دام | همچو بلبل هزار میافتد | |||||
در چمن ز آب چشمهی چشمم | سیل در جویبار میافتد | |||||
چون خیال تو میکنم تحریر | بخیه بر روی کار میافتد | |||||
دلم از شوق چشم سرمستت | دم بدم در خمار میافتد | |||||
رحم بر آن پیاده کو هر دم | در کمند سوار میافتد | |||||
هر که او خوار میفتد خواجو | همچو ما باده خوار میافتد |