خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر زمان آهنگ بیزاریش بین
ظاهر
هر زمان آهنگ بیزاریش بین | عهد و پیمان وفاداریش بین | |||||
گر ندیدی نیمشب در نیمروز | گرد ماه آن خط زنگاریش بین | |||||
زلف مشکین چون براندازد رخ | روز روشن در شب تاریش بین | |||||
حلقههای جعدش از هم باز کن | نافههای مشک تاتاریش بین | |||||
آن لب شیرین شورانگیز او | در سخنگوئی شکر باریش بین | |||||
چشم مخمورش که خونم میخورد | گر چه بیمارست خونخواریش بین | |||||
این که خود را طرهاش آشفته ساخت | از سیه کاریست طراریش بین | |||||
بار غم گوئی دلم را بس نبود | درد تنهایی بسر باریش بین | |||||
چارهی خواجو اگر زور و زرست | چون ندارد زور و زر زاریش بین |