خواجوی کرمانی (غزلیات)/هرگه که ز خرگه بچمن بار دهد گل
ظاهر
هرگه که ز خرگه بچمن بار دهد گل | نرگس نکند خواب خوش از غلغل بلبل | |||||
ای خادم یاقوت لب لعل تو لل | وی هندوی ریحان خط سبز تو سنبل | |||||
تا کی کند آن غمزهی عاشق کش معلول | در کار دل ریش من خسته تعلل | |||||
گر نرگس مستت نکند ترک تعدی | چندین چه کند زلف دراز تو تطاول | |||||
شرح شکن زلف تو بابیست مطول | کوتاه کنم تا نکشد سر به تسلسل | |||||
آن صورت آراسته را بیش میارای | کانجا که جمالست چه حاجت بتجمل | |||||
محمل مبر از منزل احباب که ما را | یکدم نبود بار فراق تو تحمل | |||||
المغرم یستغرق فی البحر غریقا | واللائم کالنائم فی الساحل یغفل | |||||
هر لحظه که خاموش شود ماه مغنی | از مرغ صراحی شنوم نعره که قل قل | |||||
ای آنکه جمال از رخ زیبای تو جزویست | غمهای جهان جزو غم عشق تو شد کل | |||||
بر باد هوا باده مپیمای که خواجو | از مل نشود بی خبر الا بتامل |