خواجوی کرمانی (غزلیات)/نوبتی صبح برآمد ببام
ظاهر
نوبتی صبح برآمد ببام | نوبت عشاق بگوی ای غلام | |||||
مرغ سحر در سخن آمد به ساز | ساز بر آواز خروسان بام | |||||
کوکبهی قافله سالار صبح | باز رسید این نفس از راه شام | |||||
خادم ایوان در خلوت ببند | در حرم خاص مده بار عام | |||||
ای صنم سیم زنخدان بیار | از قدح سیم می لعل فام | |||||
صوفی اگر صافی ازین خم خورد | رخت تصوف بفروشد تمام | |||||
حاجی اگر روی تو بیند مقیم | در حرم کعبه نسازد مقام | |||||
زمزم رندان سبو کش میست | بتکده و میکده بیت الحرام | |||||
نام جگر سوختگان چیست ننگ | ننگ غم اندوختگان چیست نام | |||||
آتش پروانهی پر سوخته | نیست بجز پختن سودای خام | |||||
خیز و چو خواجو بصبوحی بشوی | جامهی جان را بنم چشم جام |