خواجوی کرمانی (غزلیات)/نه درد عشق مییارم نهفتن
ظاهر
نه درد عشق مییارم نهفتن | نه ترک عشق مییارم گرفتن | |||||
نگردد مهر دل در سینه پنهان | بگل خورشید چون شاید نهفتن | |||||
غریبست از کسانی کاشنایند | حدیث خویش با بیگانه گفتن | |||||
اگر فراش دیری فرض عینست | بمژگانت در میخانه رفتن | |||||
بگو با نرگس میگون که پیوست | نشاید مست در محراب خفتن | |||||
بود کارم بیاد درج لعلت | بالماس زبان دردانه سفتن | |||||
مقیمان در میخانه خواجو | چه حاجتشان بکوی کعبه رفتن |