خواجوی کرمانی (غزلیات)/نقاش که او صورت ارژنگ نگارد
ظاهر
نقاش که او صورت ارژنگ نگارد | کی چهرهی گلچهر چو او رنگ نگارد | |||||
فرهاد چو از صورت شیرین نشکیبد | صد نقش برانگیزد و بر سنگ نگارد | |||||
صورتگر چین نقش نبندم که نگاری | چون آن صنم سنگدل شنگ نگارد | |||||
حنا مگر امروز درین مرحله تنگست | کو پنجه بخون من دلتنگ نگارد | |||||
نقاش بصورتگری ار موی شکافد | صورت نتوان بست کزین رنگ نگارد | |||||
چنگی همه از پردهی عشاق سراید | گر نقش نگارین تو بر چنگ نگارد | |||||
ور چنگ و سرانگشت تو ناهید ببیند | نقش سر انگشت تو بر چنگ نگارد | |||||
در جنب جمال تو بود صورت دیوار | هر نقش که صورتگر ارژنگ نگارد | |||||
خواجو چه عجب باشد اگر شیر دلاور | سرپنجه بخون جگر رنگ نگارد |