خواجوی کرمانی (غزلیات)/نسیم زلف تو از نوبهار میشنوم
ظاهر
نسیم زلف تو از نوبهار میشنوم | نشان روی تو از لالهزار میشنوم | |||||
ز چین زلف تو تاری مگر بدست صباست | کزو شامه مشک تتار میشنوم | |||||
بهر دیار که دور از تو میکنم منزل | ندای عشق تو از آن دیار میشنوم | |||||
لطیفهئی که خضر نقل کرد از آب حیات | از آن دو لعل لب آبدار میشنوم | |||||
حدیث این دل شوریده بین که موی بموی | از آن دو هندوی آشفته کار میشنوم | |||||
گلی بدست نمیآیدم برنگ نگار | ولی ز غالیه بوی نگار میشنوم | |||||
هنوز دعوی منصور همچنان باقیست | چرا که لاف انا الحق ز دار میشنوم | |||||
اثر نماند ز فرهاد کوهکن لیکن | صدای نالهاش از کوهسار میشنوم | |||||
سرشک دیدهی خواجو که آب دجله برد | حکایتش ز لب جویبار میشنوم |