خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرغان این چمن همه بی بال و بی پرند
ظاهر
مرغان این چمن همه بی بال و بی پرند | مردان این قدم همه بی پا و بی سرند | |||||
از جسم و جان بری و ز کونین فارغند | با خاک ره برابر و از عرش برترند | |||||
روح مجسمند نه جسم مروحند | نور مصورند نه شمع منورند | |||||
بر عرصهی حدوث قدم در قدم زنند | در مجلس وجود شراب از عدم خورند | |||||
شرب از حیاض قدسی کروبیان کنند | نزل از ریاض علوی روحانیان برند | |||||
کی آشیان نهند درین خاکدان از آنک | شهباز عرشیند که در لامکان پرند | |||||
عبهر مثال معتل و اجوف نهندشان | اما بدان صحیح که سالم چو عرعرند | |||||
سلطان تختگاه و اقالیم وحدتند | لیکن بری ز ملکت و فارغ ز لشکرند | |||||
خواجو گدای درگه ارباب فقر باش | کانها که مفلسند بمعنی توانگرند |