خواجوی کرمانی (غزلیات)/ماربت نشود مرتفع ببعد منازل
ظاهر
مقاربت نشود مرتفع ببعد منازل | که بعد در ره معنی نه مانعست و نه حائل | |||||
چو هست عهد مودت میان لیلی و مجنون | چه غم ز شدت اعراب و اختلاف قبائل | |||||
در آن مصاف که جان تازه گردد از لب خنجر | قتیل عشق نمیرد مگر بغیبت قاتل | |||||
کسی که خاک شود در میان بحر مودت | گمان مبر که برد باد ازو غبار بساحل | |||||
ترا که کعبه طواف حرم کند بحقیقت | چه احتیاج بسیر و سلوک و قطع منازل | |||||
ببخش بردل مستسقیان وادی فرقت | که کردهاند لبالب بخون دیده مراحل | |||||
اگر چه هیچ وسیلت به حضرت تو ندارم | هوای روی توام هست بهترین وسائل | |||||
سواد خط تو بیرون نمیرود ز سویدا | خیال خال تو خالی نمیشود ز مخائل | |||||
مرا نصیحت دانا به عقل باز نیارد | که اقتضای جنون میکند ملامت عاقل | |||||
اگر ز شست تو باشد بزن خدنگ ز ره سم | وگر ز دست تو باشد بیار زهر هلاهل | |||||
نوای نغمهی خواجو شنو به گاه صبوحی | چنانکه وقت سحر در چمن خروش عنادل |