خواجوی کرمانی (غزلیات)/لعل شیرین تو وصفش بر شکر باید نوشت
ظاهر
لعل شیرین تو وصفش بر شکر باید نوشت | مهر رخسار تو شرحش بر قمر باید نوشت | |||||
ماجرای اشکم از روی تناسب یک بیک | مردم دریا نشین را بر گهر باید نوشت | |||||
هر چه در باب در میخانه چشمم نظم داد | گو مغان بر دیر بنویسند اگر باید نوشت | |||||
ایکه وصف روی زردم در قلم میآوری | سیم اگر بی وجه میباشد بزر باید نوشت | |||||
خونبهای جان شیرین من شوریده حال | برلب یاقوت آن شیرین پسر باید نوشت | |||||
از میانش چون سر موئی ندیدم در وجود | هیچ اگر خواهی نوشتن مختصر باید نوشت | |||||
هر که گردد کشتهی تیغ فراق این داستان | برسر خاکش بخوناب جگر باید نوشت | |||||
و آنچه فرهاد از فراق طلعت شیرین کشید | تا بروز حشر بر کوه و کمر باید نوشت | |||||
شرح خمریات خواجو جز در دردی فروش | تا نپنداری که برجای دگر باید نوشت |