خواجوی کرمانی (غزلیات)/عاقلان کی دل بدست زلف دلداران دهند
ظاهر
عاقلان کی دل بدست زلف دلداران دهند | نقره داران چون نشان زر بطراران دهند | |||||
مگذر از یاران که در هنگام کار افتادگی | واجب آن باشد که یاران یاری یاران دهند | |||||
گر بدردی باز ماندی دل ز درمان برمگیر | ساقیان اول قدح دردی بخماران دهند | |||||
خون دل میخور که هم روزی رسانندت بکام | پادشاهان روز کین خلعت بخونخواران دهند | |||||
وقت را فرصت شمر زیرا که هنگام صبوح | مست چون در خواب باشد می بهشیاران دهند | |||||
گر درین معنی درستی درد را درمان شمر | مشفقان از بیم جان دارو به بیماران دهند | |||||
خیز و خواجو را چو کار از دست شدی کاری برآر | روز محنت کارداران دل ببیکاران دهند |