خواجوی کرمانی (غزلیات)/طوبی لک ای پیک صبا خرم رسیدی مرحبا
ظاهر
طوبی لک ای پیک صبا خرم رسیدی مرحبا | بالله قل لحاشتی ما بال رکب قد سری | |||||
یاران برون رفتند و من در بحرخون افتادهام | طرفی علی هجرانهم تبکی و ما تغنی البکا | |||||
بار سفر بستند و من چون صید وحشی پای بند | ساروا و من آماقنا اجروا ینا بیع الدما | |||||
افتان و خیزان میروم تاکی رسم در کاروان | و الرکب قد ساروا الی الایحاد و الحادی حدا | |||||
محمل برون بردند و من چون ناقه میراندم ز پی | قلبی هوی فی هوة و الدهر، ملق فی الهوی | |||||
چون تیره نبود روز من کز آه عالم سوز من | مد الغمام سرادقا اعلی شماریخ الذری | |||||
راضی شدم کز کاروان بانگ درایی بشنوم | اکبو و اقفوا اثرهم والعیس تحدی فی الزبی | |||||
چون محمل سلطان شرق از سوی شام آمد برون | ریح الصبا سارت الی نجد و قلبی قد صبا | |||||
خواجو به شبگیر از هوا هر دم نوایی میزند | والورق اوراق المنی یتلو علی اهل الهوی |