خواجوی کرمانی (غزلیات)/طفل بود در نظر پیر عشق
ظاهر
طفل بود در نظر پیر عشق | هرکه نگردد سپر تیر عشق | |||||
دل چه بود مخزن اسرار شوق | جان که بود شارح تفسیر عشق | |||||
هر که ندارد خبری از سماع | کی شنود زمزمهی زیر عشق | |||||
دم بدم از گوشهی میدان جان | میشنوم نعرهی تکبیر عشق | |||||
دایهی فطرت مگر آمیختست | خون من سوخته با شیر عشق | |||||
تیغ مکش بر سر مقتول مهر | دام منه بر ره نخجیر عشق | |||||
ترک خرد گیر که تدبیرعقل | عین جنونست بتقریر عشق | |||||
دست من و سلسلهی زلف یار | پای من و حلقهی زنجیر عشق | |||||
سالک مجذوب دلم در سلوک | از نظر تربیت پیر عشق | |||||
نرگس جادوی تو دیدن بخواب | فتنه بود خاصه بتعبیر عشق | |||||
آب زر از چهرهی خواجو برفت | از چه ز خاصیت اکسیر عشق |