خواجوی کرمانی (غزلیات)/سپیده دم که برآمد خروش بانگ رحیل
ظاهر
سپیده دم که برآمد خروش بانگ رحیل | برفت پیش سرشک من آب دجله و نیل | |||||
جهان ز گریهام از آب گشت مالامال | ز سوز سینهام آتش گرفت میلامیل | |||||
هلاک من چو بوقت وداع خواهد بود | بقصد جان من ای ساربان مکن تعجیل | |||||
مگر بشهر شما پادشه منادی کرد | که هست خون غریبان مباح و مال سبیل | |||||
کشندگان گرفتار قید محنت را | مواخذت نکند هیچکس بخون قتیل | |||||
طواف کعبه عشق از کسی درست آید | که دیده زمزم او گشت و دل مقام خلیل | |||||
بگفتگوی رقیب از حبیب روی متاب | رضای خصم بدست آر و غم مخور ز وکیل | |||||
گر از لبم شکری میدهی ز طره بپوش | چرا که کفر نماید کرم بنزد بخیل | |||||
زبور عشق تو خواجو برآن ادا خواند | که روز عید مسیحا حواریان انجیل |