خواجوی کرمانی (غزلیات)/سنبلش غارت ایمان نکند چون نکند
ظاهر
سنبلش غارت ایمان نکند چون نکند | لب لعلش مدد جان نکند چون نکند | |||||
گر چه دربان ندهد راه ولیکن درویش | التماس از در سلطان نکند چون نکند | |||||
هر که زین رهگذرش پای فرو رفت به گل | میل آن سرو خرامان نکند چون نکند | |||||
چون تو در بادیه بر دست نهی آب زلال | تشنه را آرزوی آن نکند چون نکند | |||||
کافر زلف تو چون روی ز ایمان پیچد | قصد آزار مسلمان نکند چون نکند | |||||
طالب لعل توام کانکه بظلمات افتاد | طلب چشمهی حیوان نکند چون نکند | |||||
باغبانرا که ز غلغل همه شب خواب نبرد | شور بر مرغ سحر خوان نکند چون نکند | |||||
صبر ایوب کسی را که نباشد در رنج | حذر از محنت کرمان نکند چون نکند | |||||
چون درین مرحله خواجو اثر از گنج نیافت | ترک این منزل ویران نکند چون نکند |