خواجوی کرمانی (غزلیات)/سرو را پای به گل میرود از رفتارش
ظاهر
سرو را پای به گل میرود از رفتارش | واب شیرین ز عقیق لب شکر بارش | |||||
راهب دیر که خورشید پرستش خوانند | نیست جز حلقهی گیسوی بتم ز نارش | |||||
هر کرا عقل درین راه مربی باشد | لاجرم در حرم عشق نباشد بارش | |||||
قرص خورشید ز روی تو به جایی ماند | ورنه هر روز کج! گرم شود بازارش | |||||
سر زلف تو ندانم چه سیه کاری کرد | که بدینگونه تو در پای فکندی کارش | |||||
دلم از زلف تو چون یک سر مو خالی نیست | همچو آن سنبل شوریده فرو مگذارش | |||||
یادگار من دلخسته مسکین با تو | آن دل شیفته حالست نکو میدارش | |||||
باغبانرا چه تفاوت کند ار بلبل مست | بسراید سحری برطرف گلزارش | |||||
گوش کن نغمه خواجو که شکر میشکند | طوطی منطق شیرین شکر گفتارش |