خواجوی کرمانی (غزلیات)/ساقیا می زین فزونتر کن که میخواران بسند
ظاهر
ساقیا می زین فزونتر کن که میخواران بسند | همچو ما دردیکشان در کوی خماران بسند | |||||
ساغر وصل ار به بیداران مجلس میرسد | سر برآر از خواب و می در ده که بیداران بسند | |||||
گر سبک دل گشتم از رطل گران عیبم مکن | زانکه در بزم سبک روحان سبکساران بسند | |||||
ای عزیزان گر بصد جان مینهند ارزان بود | یوسف ما را که در مصرش خریداران بسند | |||||
چشم مستت کو طبیب درد بیدردمان ماست | گو نگاهی کن که در هر گوشه بیماران بسند | |||||
چون ننالم کانکه فریاد گرفتاران ازوست | کی بفریادم رسد کو را گرفتاران بسند | |||||
ذره باری از چه ورزد مهر و سوزد در هوا | زانکه چون او شاه انجم را هواداران بسند | |||||
ایکه گفتی هر زمان یاری گرفتن شرط نیست | ما ترا داریم و بس لیکن ترا یاران بسند | |||||
گر گنهکارم که عمری صرف کردم در غمت | بگذران از من که همچون من گنهکاران بسند | |||||
بر امید گنج خواجو از سر شوریدگی | دست در زلفش مزن کانجا سیه ماران بسند |