پرش به محتوا

خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز چشم مست تو آنها که آگهی دارند

از ویکی‌نبشته
خواجوی کرمانی (غزلیات) از خواجوی کرمانی
(ز چشم مست تو آنها که آگهی دارند)
  ز چشم مست تو آنها که آگهی دارند مدام معتکف آستان خمارند  
  از آن به خاک درت مست می‌سپارم جان که هم بکوی تو مستم بخاک بسپارند  
  چرا بهیچ شمارند می پرستان را که ملک روی زمین را بهیچ نشمارند  
  هر آن غریب که خاطر بخوبرویان داد غریب نبود اگر خاطرش بدست آرند  
  ز بیدلان که ندارند بی تو صبر و قرار روا مدار جدایی که خود ترا دارند  
  چو سایه راه نشینان بپای دیوارت اگر به فرق نپویند نقش دیوارند  
  ز سر برون نکنم آرزوی خاک درت در آن زمان که مرا خاک بر سر انبارند  
  بکنج صومعه آنها که ساکنند امروز چو بلبلان چمن در هوای گلزارند  
  ز خانه خیمه برون زن که اهل دل خواجو شراب و دامن صحرا ز دست نگذارند