خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز جام عشق تو عقلم خراب می‌گردد

از ویکی‌نبشته
خواجوی کرمانی (غزلیات) از خواجوی کرمانی
(ز جام عشق تو عقلم خراب می‌گردد)
  ز جام عشق تو عقلم خراب می‌گردد ز تاب مهر تو جانم کباب می‌گردد  
  مرا دلیست که دائم بیاد لعل لبت بگرد ساقی و جام شراب می‌گردد  
  هلاک خود بدعا خواستم ولی چکنم که دیر دعوت من مستجاب می‌گردد  
  دلست کاین همه خونم ز دیده می‌بارد پرست کافت جان عقاب می‌گردد  
  تو خود چه آب و گلی کاب زندگی هردم ز شرم چشمه‌ی نوش تو آب می‌گردد  
  چو برتو می‌فکنم دیده اشگ گلگونم ز عکس گلشن رویت گلاب می‌گردد  
  بجام باده چه حاجت که پیر گوشه نشین بیاد چشم تو مست و خراب می‌گردد  
  عجب نباشد اگر شد سیاه و سودایی چنین که زلف تو بر آفتاب می‌گردد  
  چو بر درت گذرم گوئیم که خواجو باز بگرد خانه‌ی ما از چه باب می‌گردد