خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی زلفت شکسته نرخ سنبل
ظاهر
زهی زلفت شکسته نرخ سنبل | گلستان رخت خندیده برگل | |||||
رسانده خط بیاقوت تو ریحان | کشیده سر ز کافور تو سنبل | |||||
عروسی را که او صاحب جمالست | چه دریابد گرش نبود تحمل | |||||
چو ریش خستگانرا مرهم از تست | مکن در کار مسکینان تغافل | |||||
اگر گل را نباشد برگ پیوند | چه سود از نالهی شبگیر بلبل | |||||
بجانت کانکه برجان دارم از غم | نباشد کوه سنگین را تحمل | |||||
اگر عمر منی ایشب برو زود | وگر جزو منی ای غم برو کل | |||||
چو از زلفش بدین روز اوفتادم | تو نیز ای شب مکن بر من تطاول | |||||
خوشا آن بزم روحانی که هر دم | کند مستی ببادامش تنقل | |||||
منه عود ای بت خوش نغمه از چنگ | که ساغر بانگ میدارد که غلغل | |||||
بزن مطرب که مستان صبوحی | ز می مستند و خواجو از تامل |