خواجوی کرمانی (غزلیات)/زندهاند آنها که پیش چشم خوبان مردهاند
ظاهر
زندهاند آنها که پیش چشم خوبان مردهاند | مرده دل جمعی که دل دادند و جان نسپردهاند | |||||
چشم سرمستان دریاکش نگر وقت صبوح | تا ببینی چشمهها را کاب دریا بردهاند | |||||
ما برون افتادهایم از پردهی تقوی ولیک | پرده سازان نگارین همچنان در پردهاند | |||||
درد نوشان بسکه اشک از چشم ساغر راندهاند | خون دل در صحن شادروان بجوش آوردهاند | |||||
ساقیا چون پختگانرا ز آتش می سوختی | گرم کن خامان عشرتخانه را کافسردهاند | |||||
اهل دل گر جان بر آن سرو روان افشاندهاند | از نسیم گلشن وصلش روان پروردهاند | |||||
بردل رندان صاحبدرد اگر آزارهاست | پارسایان باری از رندان چرا آزردهاند | |||||
خیز خواجو وز در خلوتگه مستان درآی | نیستانرا بین که ترک ملک هستی کردهاند | |||||
قوت جان از خون دل ساز و ز عالم گوشه گیر | زانکه مردان سالها در گوشهها خون خوردهاند |