خواجوی کرمانی (غزلیات)/رخشندهتر از مهر رخش ماه ندیدم
ظاهر
رخشندهتر از مهر رخش ماه ندیدم | خوشتر ز ره عشق بتان راه ندیدم | |||||
عمریست که آن عمر عزیزم بشد از دست | ماهیست که آن طلعت چون ماه ندیدم | |||||
دل خواسته بود از من دلداده ولیکن | جان نیز فدا کردم و دلخواه ندیدم | |||||
آتش زدم از آه درین خرگه نیلی | چون طلعت او بر در خرگاه ندیدم | |||||
تا در شکن زلف سیاه تو زدم دست | از دامن دل دست تو کوتاه ندیدم | |||||
در مهر تو همره بجز از سایه نجستم | در عشق تو همدم بجز از آه ندیدم | |||||
دلگیرتر از چاه زنخدان تو بر ماه | در گوی زنخدان مهی چاه ندیدم | |||||
آشفتهتر از موت که بر موی کمر گشت | من موی کسی تا بکمرگاه ندیدم | |||||
از خرمن سودای تو سرمایهی خواجو | حاصل بحز از گونه چون کاه ندیدم |