خواجوی کرمانی (غزلیات)/دوش بر طرف چمن گلبانگ میزد بلبلی
ظاهر
دوش بر طرف چمن گلبانگ میزد بلبلی | میفکند از ناله هر دم در گلستان غلغلی | |||||
کانکه زیر گنبد نیلوفری دارد وطن | از گلندامی ندارد چاره و ما از گلی | |||||
محمل ما را درین وادی کجا باشد نزول | زانکه در راه محبت کس نیابد منزلی | |||||
هیچ بادی بر نمیآید در این طوفان و موج | که افکند از کشتی ما تختهئی بر ساحلی | |||||
منکر مستان نباشد هر که باشد هوشیار | زانکه باشد بیجنون هر جا که باشد عاقلی | |||||
عالمی کو در خرابات فنا ساغر کشد | پیش ما فاضلتر از صد ساله زهد جاهلی | |||||
هیچ دل بر کشتگان ضربت عشقت نسوخت | زانکه زلف دلکشت نگذاشت در عالم دلی | |||||
حاصلی در عشق ممکن نیست جز بیحاصلی | چون توان کردن چو ما را نیست زین به حاصلی | |||||
خیز خواجو چون ز زهد و توبه کارت مشکلست | باده پیش آور که بی می حل نگردد مشکلی |