خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلدادهایم وز پی دلدار میرویم
ظاهر
دلدادهایم وز پی دلدار میرویم | با خون دیده و دل افکار میرویم | |||||
یاران به همتی مدد حال ما شوید | کز این دیار بیدل و بی یار میرویم | |||||
ما را بحال خود بگذارید و بگذرید | کز جور یار و غصه اغیار میرویم | |||||
گو پیر خانقاه بدان حال ما که ما | از خانقه به خانهی خمار میرویم | |||||
منصور وار اگر زان الحق زدیم دم | ایندم نگر که چون بسردار میرویم | |||||
تا چشم میپرست تو بیمار خفته است | هر لحظهئی به پرسش بیمار میرویم | |||||
آزار مینمایی و بیزار میشوی | دریاب کز بر تو به آزار میرویم | |||||
نی زر بدست مانده و نی زور در بدن | زاری کنان ز خاک درت زار میرویم | |||||
با چشم در نثار باردوی ایلخان | مشنو که بهر اجری و ادرار میرویم | |||||
گفتی که هست چارهی بیچارگان سفر | چون چاره رفتنست بناچار میرویم | |||||
خواجو چو یار وعدهی دیدار داده است | ما بر امید وعدهی دیدار میرویم |