خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلبرم را پر طوطی بر شکر خواهد فتاد
ظاهر
دلبرم را پر طوطی بر شکر خواهد فتاد | مرغ جانم آتشش در بال و پر خواهد فتاد | |||||
هر نفس کو جلوهی کبک دری خواهد نمود | نالهی کبک دری در کوه و در خواهد فتاد | |||||
چون بدیدم لعل او گفتم دل شوریدهام | همچو طوطی زین شکر در شور وشر خواهد فتاد | |||||
از سرشک و چهره دارم وجه سیم و زر ولی | کی چو نرگس چشم او بر سیم و زر خواهد فتاد | |||||
بسکه چون فرهادم آب دیدگان از سر گذشت | کوه را سیل عقیقین برکمر خواهد فتاد | |||||
دشمن ار با ما بمستوری در افتد باک نیست | زانک با مستان در افتد هر که برخواهد فتاد | |||||
تشنهام ساقی بده آبی روان کز سوز عشق | همچو شمعم آتش دل در جگر خواهد فتاد | |||||
دل بنکس ده که او را جان بلب خواهد رسید | دست آنکس گیر کو از پای در خواهد فتاد | |||||
بگذر ای زاهد که جز راه ملامت نسپرد | هر که روزی در خراباتش گذر خواهد فتاد | |||||
باده نوش اکنون که چین در زلف گلرویان باغ | از گذار باد گلبوی سحر خواهد فتاد | |||||
کار خواجو با تو افتاد از جهان وین دولتیست | هیچ کاری در جهان زین خوبتر خواهد فتاد ؟ |