خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلبرا خورشیدتابان ذرهئی از روی تست
ظاهر
دلبرا خورشیدتابان ذرهئی از روی تست | اهل دلرا قبله محراب خم ابروی تست | |||||
تا شبیخون برد هندوی خطت بر نیمروز | شاه هفت اقلیم گردون بندهی هندوی تست | |||||
شهسوار گنبد پیروزه یعنی آفتاب | بارها افتاده در پای سگان کوی تست | |||||
ذرهئی گفتم ز مهرت سایه از من برمگیر | کافتاب خاوری در سایهی گیسوی تست | |||||
نافهی خشک ختن گر زانکه میخیزد ز چین | زلف را بفشان که صد چین در شکنج موی تست | |||||
هر زمان نعلم در آتش مینهد زلفت ولیک | جان ما خود در بلای غمزهی جادوی تست | |||||
از پریشانی چو مویت در قفا افتادهام | نیکبخت آن زلف هندویت که هم زانوی تست | |||||
با تو چیزی در میان دارد مگر بند قبا | زان سبب پیوسته او را تکیه بر پهلوی تست | |||||
نکهت انفاس خلدست این نسیم مشگ بیز | یا ز چین طرهی مشکین عنبر بوی تست | |||||
گر ترا هر دم بسوئی میل ودل با دیگریست | هر کجا خواجوست او را میل خاطر سوی تست |