خواجوی کرمانی (غزلیات)/خوشا به مجلس شوریدگان درد آشام
ظاهر
خوشا به مجلس شوریدگان درد آشام | بیاد لعل لبش نوش کرده جام مدام | |||||
چنین شنیدهام از مفتی مسائل عشق | که مرد پخته نگردد مگر ز باده خام | |||||
جفا و نکبت ایام چون ز حد بگذشت | بیار باده که چون باد میرود ایام | |||||
خیال زلف و رخت گر معاونت نکند | چگونه شام بصبح آورند و صبح بشام | |||||
مرا ز لوح وجود این دو حرف موجودست | دل شکسته چو جیم و قد خمیده چو لام | |||||
اگر ببام برآیی که فرق داند کرد | که طلعت تو کدامست و آفتاب کدام | |||||
دمی ز وصل تو گفتم مگر به کام رسم | دمم بکام فرو رفت و برنیامد کام | |||||
براه بادیه هر کس که خون نکرد حلال | حرام باد مرا و را وصال بیت حرام | |||||
اگر بکنیت خواجو رسی قلم درکش | که ننگ باشد ار از عاشقان برآید نام |