خواجوی کرمانی (غزلیات)/خود پرستی مکن ار زانکه خدا میطلبی
ظاهر
خود پرستی مکن ار زانکه خدا میطلبی | در فنا محو شو ار ملک بقا میطلبی | |||||
خبر از درد نداری و دوا میجوئی | اثر از رنج ندیدی و شفا میطلبی | |||||
ساکن دیری و از کعبه نشان میپرسی | در خرابات مغانی و خدا میطلبی | |||||
کارت از چین سر زلف بتان در گرهست | وین عجبتر که از آن مشک ختا میطلبی | |||||
اگر از سرو قدان مهر طمع میداری | از بن زهر گیا مهر گیاه میطلبی | |||||
خبر از انده یعقوب نداری و مقیم | بوی پیراهن یوسف ز صبا میطلبی | |||||
کی دل مردهات از باد صبا زنده شود | نفس عیسوی از باد هوا میطلبی | |||||
دردی درد کش ار زانکه دوا میخواهی | باده صاف خور ار زانکه صفا میطلبی | |||||
خیز خواجو که در این گوشه نوا نتوان یافت | بسپاهان رو اگر زانکه نوا میطلبی |