خواجوی کرمانی (غزلیات)/جان پرورم گهی که تو جانان من شوی
ظاهر
جان پرورم گهی که تو جانان من شوی | جاوید زنده مانم اگر جان من شوی | |||||
رنجم شفا بود چو تو باشی طبیب من | دردم دوا شود چو تو درمان من شوی | |||||
پروانه وار سوزم و سازم بدین امید | کاید شبی که شمع شبستان من شوی | |||||
دور از تو گر چه ز آتش دل در جهنمم | دارم طمع که روضهی رضوان من شوی | |||||
مرغ دلم تذرو گلستان عشق شد | بر بوی آنکه لاله و ریحان من شوی | |||||
اکنون که خضر ظلمت زلف تو شد دلم | بگشای لب که چشمهی حیوان من شوی | |||||
چشمم فتاد بر تو و آبم ز سر گذشت | و اندیشهام نبود که طوفان من شوی | |||||
چون شمع پیش روی تو میرم ز سوز دل | هر صبحدم که مهر درفشان من شوی | |||||
زلفت بخواب بینم و خواهم که هر شبی | تعبیر خوابهای پریشان من شوی | |||||
میگفت دوش با دل خواجو خیال تو | کاندم رسی بگنج که ویران من شوی | |||||
وان ساعتت رسد که بر ابنای روزگار | فرمان دهی که بندهی فرمان من شوی |