خواجوی کرمانی (غزلیات)/جان من جان مرا چون ضرر از بیماریست
ظاهر
جان من جان مرا چون ضرر از بیماریست | نظری کن که بجانم خطر از بیماریست | |||||
حال من نرگس بیمار تو داند زآنروی | که در او همچو دل من اثر از بیماریست | |||||
هرطبیبی که علاج دل بیمار کند | تو مپندار که او را خبر از بیماریست | |||||
تا جدا ماندهام از روی تو ای سیمین بر | رنگ روی من بیدل چو زر از بیماریست | |||||
چه شود گر به عیادت قدمی رنجه کنی | که فغانم همه شب تا سحر از بیماریست | |||||
من پرستار دو چشم خوش بیمار توام | گرچه بیمار پرستی بتر از بیماریست | |||||
تا دلم فتنهی آن نرگس بیمار تو شد | بر من این واقعه نوعی دگر از بیماریست | |||||
چشم بیمار تو پیوسته چو در چشم منست | دل پر درد مرا ناگزر از بیماریست | |||||
ایکه از چشم تو در هر طرفی بیماریست | قامتم چون سر زلفت مگر از بیماریست | |||||
عیب خواجو نتوان کردن اگر بیمارست | هر کسی را که تو بینی گذر از بیماریست | |||||
همه بیماری او روز و شب از نرگس تست | ورنه پیوسته مر او را حذر از بیماریست |