خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترکم از غمزه چو ناوک بکمان در فکند
ظاهر
ترکم از غمزه چو ناوک بکمان در فکند | ای بسا فتنه که هر دم بجهان در فکند | |||||
کمر ار نکتهئی از وصف میانش گویم | خویشتن را بفضولی بمیان در فکند | |||||
گر در آن صورت زیبا نگرد صورتگر | قلم از حیرت رویش ز بنان در فکند | |||||
تا چرا نرگس مست تو بقصد دل من | هردم از غمزه خدنگی بکمان در فکند | |||||
بشکرخنده در آور نه یقین میدانم | که دهان تو یقین را بگمان در فکند | |||||
باغبانرا چه تفاوت کند ار وقت سحر | بچمن بلبل شوریده فغان در فکند | |||||
قلم ار شرح دهد قصه اندوه فراق | ظاهر آنست که آتش بزبان درفکند | |||||
نرگس مست تو از کنج صوامع هر دم | زاهدی را بخرابات مغان در فکند | |||||
خواجو از شوق لب لعل تو هنگام صبوح | بقدح اشک چو یاقوت روان در فکند |