خواجوی کرمانی (غزلیات)/تا چند دم از گل زنی ای باد بهاران
ظاهر
تا چند دم از گل زنی ای باد بهاران | گل را چه محل پیش رخ لاله عذاران | |||||
هر یار که دور از رخ یاران بدهد جان | از دل نرود تا ابدش حسرت یاران | |||||
منعم مکن از صحبت احباب که بلبل | تا جان بودش باز نیاید ز بهاران | |||||
گر صید بتان شد دل من عیب مگیرید | آهو چه کند در نظر شیر شکاران | |||||
در بحر غم از سیل سرشکم نبود غم | کانرا که بود خرقه چه اندیشه ز باران | |||||
تا تاج سر از نعل سم رخش تو سازیم | یک راه عنان رنجه کن ای شاه سواران | |||||
گر نقش نگارین تو بینند ز حیرت | از دست بیفتد قلم نقش نگاران | |||||
از لعل تو دل بر نکنم زانکه بمستی | جز باده نباشد طلب باده گساران | |||||
خواجو چکنی ناله که پیش گل صد برگ | باشد بسحر باد هوا بانگ هزاران |